پرسش مهر ۱۸

پرسش مهر ۱۸

چگونه می توان در محیط مدرسه تحمل و احترام به افکار دیگران، اخلاق و ادب را تمرین کنیم
پرسش مهر ۱۸

پرسش مهر ۱۸

چگونه می توان در محیط مدرسه تحمل و احترام به افکار دیگران، اخلاق و ادب را تمرین کنیم

جایگاه اخلاق در آموزش و پرورش

در کارنامه تحصیلی دانش‌آموزان درسی هست که مثل هیچ یک از درس‌های دیگر نیست. درسی که امتحان ندارد و نمره‌گذاری‌اش معمولا توسط مدیر و معاون انجام می‌پذیرد. نمره‌یی که معمولا بالاتر از حد قبولی است ولی در معدل دانش‌آموز تاثیرندارد. درس «انضباط»، هویتی ساده و در حاشیه دارد اما محتوای عظیم و گسترده‌یی را مورد ارزیابی قرار می‌دهد. در واقع ردپایی از فرشته مظلوم و مهجور اخلاق در مدرسه است. اخلاق و گزاره‌های آن از جنس محتوای برنامه درسی نیست که تنها به کار دانش‌آموز بیاید. معلمان و اولیا نیز بیشتر و پیش‌تر از بچه‌ها به آن نیازمندند.
 

 
گفتن ندارد اما نظام آموزشی به کارخانه‌یی می‌ماند که اگر چه ظاهرا هدف آن «آدم‌سازی» عنوان شده است اما معدودند افرادی که از زیر دندانه چرخ‌های آن، ذهن و زبان سالم به در ببرند. این نظام به واسطه کارکردی که دارد، نه

عزت‌نفس لازم را برای دانش‌آموز به ارمغان می‌آورد ونه احترام دیگران را در نظر او برجسته می‌سازد. دانش‌آموزان به مثابه اشیایی به‌طور چند نفری در جعبه‌هایی به نام کلاس کنار هم چیده می‌شوند. همکلاسی‌ها نه همدیگر را و نه معلم‌شان را انتخاب نمی‌کنند. همنشینی‌ها به‌طور تصادفی و انتصابی است. در نتیجه فضای ارتباطی با همدیگر در یک مقطع زمانی چندماهه، اعتماد و اطمینان لازم را ندارد. در طول زمان یکسری اطلاعات به آنها آموزش داده شده و آنها ناچارند پس از مدتی همان مطالب را پردازش کنند. ارتباط و دیالوگ میان بچه‌ها قدغن و معلم متکلم‌ وحده است. مهم‌تر ازهمه، آنها به عنوان یک نیروی انسانی ذخیره تلقی می‌شوند که در آینده به درد جامعه خواهند خورد، پس ضمن اینکه پا روی دل و احساس‌شان می‌گذارند، باید دروسی را فرا گیرند که آموزش و پرورش فکر می‌کند، به درد خواهد خورد. با این وجود این فضا نمی‌تواند و نباید بدون قاعده و مقررات باشد و همین نقطه امیدی برای حضور به موقع اخلاق است. 

تا پیش از این جامعه در سایه سار اخلاق نشسته بود و کوچه‌ها کم و بیش به دست یکی، دو سلام فتح می‌شدند. ارتباط بین خانه، مدرسه، مسجد و بازار چنان قوی بود که هرچه دیده می‌شد، جز خیر، تعاون و همدلی نبود. شاید چون ضعف و خلأ اخلاقی محسوس نبود، نظام آموزشی نیز مسوولیتی در این باره نداشت. امروزه اما آدمی کودکی خودش را گم کرده است و درقحطی آب، هوا، اخلاق و خوبی به سختی نفس می‌کشد. خانواده‌ها دیگر کارکرد پیشین خویش را از دست داده‌اند. وجود طلاق روانی میان والدین، بروز پدیده تک فرزندی،

تجمل‌گرایی، کارمضاعف بیرون از خانه، مشکلات ترافیک، دوری از پدرو مادربزرگ و سایر بستگان، تنها برخی از عوامل مخل عملکرد خانواده محسوب می‌شوند. برای مثال، در گذشته همه افراد خانواده برای صرف غذا دور یک سفره جمع می‌شدند و این باعث ایجاد و تقویت روابط میان افراد می‌شد ولی حالا با وجود فست‌فودها، این ارتباط‌ها کم شده است. در نتیجه تنها گزینه موجود، روی آوردن به مدرسه است.

اهتمام به اخلاق در مدارس غیرممکن نیست اما دشوار است. آموزش اخلاقی اگرچه لازم است ولی کافی نیست. حاصل آن نظم دادن و منضبط بارآوردن است که البته عمر و دوام زیادی ندارد. بیشتر به اطاعتی منفی و مطلق می‌انجامد که درنتیجه فعالیت بدنی دانش‌آموز در مدرسه است. معمولا بسیار آموزش‌های اخلاقی داده می‌شود که از بس عبوس و بی‌ثبات هستند، ضمانت اجرایی خاصی ندارند. حق هم همین که اخلاق در حصار آموزش‌های مدرسه‌یی گرفتار نماند؛ از نظر برخی دانشمندان، کودک اصول اخلاقی خود را تا سن شش سالگی کسب می‌کند و لذا آموزش رسمی اخلاق در مدرسه به تنهایی چندان تاثیری دراخلاقی کردن وی نخواهد داشت. 

در واقع اگر آموزش اخلاقی با زیرساخت‌های فطری و قلبی آدمی سازگار نباشد، حاصلی جز ریا و نفاق ندارد و به آسانی، تربیت شکل ریایی به خود می‌گیرد واخلاق به ضد اخلاق بدل می‌شود. به همین جهت است که مدیران و معلمان غالبا گله‌مندند که با وجود اندرزهای اخلاقی که در کتب درسی گنجانده شده و سخنانی که در خلال برنامه صبحگاهی برای بچه‌ها ایراد می‌شود و با وجود اشعار و جملات جالبی که بر در و دیوار مدرسه وجود دارد، با‌زهم رفتارهایی مثل تقلب، دروغگویی، بی‌نظمی، خشونت و پرخاشگری اسباب زحمت‌شان است. واقعیت این است که بچه‌ها آن اندازه که تحت تاثیر رفتار و کردار بزرگ‌ترها قرار می‌گیرند به گفتار هرچند زیبا و اغوا‌کننده آنها وقعی نمی‌نهند. به ویژه در روزگار امروز که به یمن گسترش اطلاعات در رسانه‌های گوناگون، سطح معلومات و دانش آنها در مسائل اخلاقی و اعتقادی بالا رفته است. مثلاگاهی با تماشای یک فیلم مذهبی، بهتر و بیشتراز معلم خود که می‌کوشد قصه آن را باز گوید، به موضوع اشراف دارند و کم و بیش اشتباهات احتمالی معلم‌شان را هم یادآور می‌شوند. با این حال، همه اینها نوعی باور دانشی است و هنوز مانده تا به باور قلبی یعنی تربیت اخلاقی برسد.

مقصود از تربیت اخلاقی، فراگیری و عمل به آداب و رسوم اجتماعی نیست زیرا آداب و رسوم غیر از اخلاق است. برای همین است که در هر کشورآداب و رسوم اجتماعی ویژه‌یی بر اساس ملاحظات نژادی، سیاسی، دینی وجغرافیایی ظهور پیدا می‌کند که اصرار در تبلیغ آنها چه بسا به ترویج نوعی انحصارطلبی و خشونت منجر بشود. در صورتی که فرآیند اخلاق با مسائل بنیادین انسانی ارتباط دارد و در فطرت آدمی فارغ از نژاد، دین و زبان او رخ می‌نماید. پایبندی به اخلاق، وجه ممیزه حیات انسانی است. هدف غایی دین اسلام نیز تکمیل مکارم اخلاقی است. اهمیت این مساله در دنیای لجام‌گسیخته امروز که فساد و جنایت از در و دیوار آن می‌بارد، به‌شدت احساس می‌شود. 

دنیای امروز، اگر چه سرشار از پیشرفت است اما محتاج معنویت است. همین‌طور مدارس آن، اگرچه خلاقند اما مواجه با کمبود اخلاقند. برای همین است که دنیای حاضر در آینده به مدارس اخلاق محور، نیاز جدی دارد. مدارسی که در آن صلح طلبی، پرهیز از جنگ و انسان دوستی حرف اول را بزند. در این مدارس، معلمان و مربیان قبل از هرچیز مواظب و مراقب رفتار خویش در خانواده خود هستند تا الگوی عملی قابل اعتماد برای بچه‌های مردم محسوب شوند. اولیای این مدارس، تنها وقتی که شکایتی از فرزند خویش دارند، به مدرسه و نزد معلم نمی‌آیند. مدرسه نیز فقط وقتی دانش‌آموز مشکلی درسی یا رفتاری دارد به احضار والدین اقدام نمی‌کند یا کم و کیف رفتار و کردار دانش‌آموز را صرفا در قالب نمره‌یی در انتهای کارنامه تحصیلی نمی‌سنجد. می‌دانیم که در آغاز، تاکید مدرسه بر جنبه شناختی متمرکز بود اما اندک اندک وظایف مدرسه به ابعاد دیگر تسری یافت و نگاهی نسبتا همه‌جانبه نسبت به دانش‌آموزان پیدا کرد. در شرایط فعلی مدرسه نمی‌تواند به مقوله اخلاق بی‌تفاوت باشد. ازآنجایی که مدرسه بعد از خانواده، از جمله محیط‌های اولیه و تعیین‌کننده در شخصیت دانش‌آموزان است؛ لذا باید این محیط به صورت‌های اصلاح مدیریت، تغییر در ظاهر فضا با ایجاد تنوع و نشاط ضمن حفظ اقتدار به وسیله تشویق و تنبیه مهندسی شود. همچنین چون آموزش ارزش‌های اخلاقی امری منتشر در تمامی موضوعات درسی است، نباید به یک موضوع یا برنامه درسی خاص محدود شود و لذا تمامی اعضا و ارکان مدرسه باید عملا برای پرکردن خلأ اخلاقی مدرسه به وسیله؛ پرهیز از تبعیض میان دانش‌آموزان، ارزش قایل شدن برای تک تک آنها و سعی در الگوی عملی و رفتاری شدن بکوشند.

بنابراین در نظام تعلیم و تربیت، فرآیند تربیت، از یکسری ظرافت‌ها و حساسیت‌هایی برخوردار است که در توان و حوصله هرمعلمی نیست. همچنین نتایج کار در این حوزه زمانبر و به فوریت کار در حوزه آموزشی هم نیست. در مسیرصعب‌العبور تربیت، نقاط متعددی وجود دارند که ورود به هریک دشواری‌های خاصی دارند. مثلا تربیت دینی یا تربیت جنسی، هنوز رازآلود و مناقشه‌برانگیز است و وارد شدن ناشیانه به حریم آنها چه بسا سبب شکست و پشیمانی بشود. مهم‌تر از همه آنها، تربیت اخلاقی است که سرسلسله انواع تربیت هم هست. برای بهره‌مندی از یک نظام آموزشی اخلاق‌مدار، قبل از هرچیز باید جامعه‌یی اخلاقی داشت. چراکه اخلاق حتی فراتر از قانون می‌نشیند و با نهادینه شدن اخلاق است که قانون نیز ثبات خویش را باز می‌یابد. برای همین است که ما قبل از دستیابی به یک جامعه مدنی، به یک جامعه اخلاقی نیازمندیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.